جشن اول محرم همسر رضا شاه در باغ ملی سبزوار، اولین حضور مبارزاتی شیخ بهلول گنابادی

علامه شیخ بهلول گنابادی همانطور که از نامش پیداست یکی از مشاهیر برجسته شهرستان گناباد در جنوب غرب خراسان رضوی است، اما در عین حال به واسطه چندین سال زندگی در سبزوار و مهمتر از آن به واسطه رویداد مهمی که دراین شهر برایش پیش آمد و در حکم آغاز فعالیت های مبارزاتی اش محسوب می شود، پیوند مستحکمی بین وی و دارالمومنین سبزوار پیدا کرد.
 
مجله اینترنتی اسرارنامه در ادامه ماجرای برهم زدن جشن همسر رضا شاه توسط شیخ بهلول گنابادی در باغ ملی سبزوار را که به افتخار حضور امان الله خان پادشاه افغانستان و درست همزمان با اولین روز محرم برگزار می شد، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وارثون منتشر می کند:
 
حضور شيخ بهلول در صحنه مبارزات سياسي ((جشن باغ ملي سبزواردر روز اول محرم)) 
 
اسلام زدايى در كشورهاى اسلامى ، به ويژه در منطقه خاورميانه ، مهمترين استراتژى استعمار بود. اين استراتژى شيطانى با به قدرت رسيدن رضاخان به طرز پيچيده و زمانبندى شده اى در ايران به مرحله اجرا در آمد. اما به سبب برخورد قاطع مردم به رهبرى روحانيت از جمله موضع گيرى تند و كفرستيزانه آيت الله بافقى مدت 8 سال طرح حجاب زدايى از زنان مسلمان ايران به تعويق افتاد.
 
در اين هشت سال از سال 1305 الى 1314 شمسى ، روحانيت در معرض شديدترين حملات روانى و يورشهاى تبليغاتى قرار گرفت . طرح موذيانه استفاده از عمامه به شرط داشتن تصديق دولتى،خود بخشى از اين حملات روانى بود. و بالاخره رضا شاه پهلوي شاه ايران و مصطفي کمال پادشاه ترکيه در کشور انگلستان با هم عهد بستند که ممالک خود را به صورت کشورهاي اروپايي در آورند و روحانيت را بردارند و به جاي آن بي حجابي و شراب خواري و... را رواج بدهند، جهت تحقق بخشيدن به اين هدف امان الله خان شاه افغانستان با خانمش سفري را در ايران آغاز کردند که رضا شاه آنها را از مرز بازرگان ترکيه وارد ايران کرد و از تبريز و مشهد و ... عبورداد و از تربت جام به وطنشان فرستاد.
 
دربين راه به هر شهري كه مي رسيدند،باغ ملي آن شهر را زينت مي دادند و جشن در آن برگزار مي كردند،در اين جشن ها انواع حرامات ديني مانند شراب و رقص زنان فاحشه و بي حجاب وجود داشت.
 
اتقاقاً ورود امان الله خان به سبزوار مصادف شد با شب اول محرم و مأموران،باغ ملي را براي جشن تزئين كرده بودند شيخ بهلول كه در آن زمان در سبزوار زندگي مي كرد نيز درصدد مخالفت با اين جشن بر آمد و براي كمك گرفتن نزد پنج تن از امامان جماعت سبزوار رفت ولي هيچ يك از آنها حاضر نشدند كه به او كمك كنند وگفتند كه مخالفت با دولت حكم خودكشي دارد و شرعاً و عقلاً ممنوع است.
 
ساعت چهار بعد از ظهر،بعد از آنكه شيخ بهلول از همه جا و همه كس نااميد شد خود به جلو باغ ملي رفت .هركس كه شيخ را مي ديد به او مي گفت چه عجب شما به اين منطقه از شهر براي تماشا آمده ايد شيخ در جواب آنها مي گفت كه من براي تماشا نيامده ام بلكه من تأسّف مي خورم كه روزاول محرم شهر ما بايد همانند شهر شام زينت داده شده باشد، و بدين گونه بهلول مردم را تحريك نمود يک ساعت بعد(ساعت5 بعد از ظهر)حدود150 نفر اطراف شيخ جمع مي شوند که همگي هم نظر با شيخ بودند.
 
شيخ بهلول:همه به بدي اينکار اقرار داريد و هيج غيرتي نشان نمي دهيد.
 
يکي از حاضران:اينکار وظيفه علما است بايد آنها پيش قدم شوند تا ما از آنها پيروي کنيم. اگر يک روحاني براي منع اين کار حاضر شود همه او را ياري مي کنند.
 
شيخ بهلول: اگر من هم که مجتهد نيستم قيام کنم من را همراهي مي کنيد؟
 
مردم در جواب شيخ گفتند بلي ، ما تو را از مجتهدين شهر خود محترم تر مي دانيم.
 
شيخ بهلول: دو نفر شجاع بروند و به شهردار سبزوار بگويند که يک دسته از مؤمنين در باغ ملّي جمع شده اند و با شما کار دارند.
 
شهردار كه ترسيده بود،موضوع را به شهرباني اطلاع داد و بعد از آن نزد مردم رفت. شيخ بهلول به شهردار گفت: به نام دين و وجدان از تو درخواست مي كنيم كه اين جشن را برگزار نكني.
 
امّا شهردار در مقابل اين حرف كوتاه نيامد و مي گفت : اين جشن به دستور شاه ايران برپا شده است و كسي حق بر هم زدن آن را ندارد. سپس مردم را تهديد به بازداشت كرد.
 
شيخ بهلول مي گويد:((در حالي که شهردار صحبت مي کرد دو نفر پليس از طرف شهرباني پيدا شدند و به طرف ما مي آمدند ولي پيش از اينکه به ما برسند پليس ديگري با عجله از عقبشان آمد و به آنها چيزي گفت و هرسه به طرف شهرباني برگشتند بنده از اين منظره فهميدم که شهرباني شکست خورده و اول دو پليس را به عقب من فرستاده و بعد که ديده جمعيّت در تزايد است خود را کنار کشيده قوّت قلبم زياد شد و به اطرافيان گفتم اکنون که شهردار حاضر نيست اين بساط را برچيند؛ شما آن را بر چينيد.)) برادر زن شيخ (عبد الوهّاب)پيش دستي کرده و يک شيشه برق را به زمين زده و مي شکند. 
 
 
شهردار مضطرب شده و با صداي لرزان مي گويد:آقايان بي نظمي نکنيد ما خودمان ابن بساط را جمع مي کنيم.
 
شيخ بهلول: پانزده دقيقه مهلت داريد تا ما به مسجد رفته و نماز بخوانيم و بر گرديم؛ اگر اين بساط باقي بود هر کاري که بخواهيم انجام خواهيم داد .
 
شيخ بهلول به گفته خودش در آن زمان به كوچكتر بودن دولت و بزرگتربودن خود نسبت به آن چيزي كه در ذهن داشت پي برد.
 
منبع: وارثون
 
گفتنی است، در جشن اول محرم باغ ملی سبزوار که قرار بوده به افتخار حضور پادشاه افغانستان و همسرش برگزار شود، همسر رضا شاه نیز حضور داشته (منبع) و احتمالا جشن مستقیما زیر نظر او تدارک دیده شده است.
 
 
کوچه پس کوچه پیوندها
 
کلیک کنید:
 
 
نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما