اکنون زمان ارائه کارنامه است نه برنامه!/ براي بزرگان مان چه کرديم؟

* علي نورآبادي / مجله اینترنتی اسرارنامه
 
همايش بيهقي هم مانند همايش هاي ديگر خيلي معمولي و در حد دانشگاهي برگزار شد. مسئولان دانشگاه حکيم سبزواري و از جمله رئيس دانشکده ادبيات اين دانشگاه اعلام کرده بودند که امسال قرار است همايش ملي براي پدر نثر فارسي برگزار کنند. آيا همايشي که برگزار شد ملي بود؟  و آيا اين همايش در شان پدر نثر فارسي بود؟ آيا همايشي که تنها دو نفر مدعو (يکي از دانشکده صدا و سيما و ديگري از استادان دانشگاه آزاد تربت حيدريه) داشت و بقيه از استادان دانشگاه حکيم بودند، ملي است؟ آيا اصلا کسي حتي در سطح محدود دانشگاه هاي کشور فهميد که امروز روز بيهقي است و چنين همايشي در دانشگاه حکيم برگزار مي شود؟ يا معناي "ملي" را واقعا نمي دانيم و يا خودمان و مردم را با چسباندن کلمات "ملي" و "بين المللي"‌ گول مي زنيم. همايش مثلا "ملي" بيهقي نيز درست مانند همايش سربداران که قرار بود به صورت "بين المللي" برگزار شود، يک همايش معمولي و محدود دانشگاهي بود. همايش هاي اين چنيني بر خلاف اسم بزرگ شان فقط به يک همايش "دورهمي" تبديل مي شود که نه دستاورد مشخص و قابل اعتنايي دارند و نه در خور شان بزرگاني چون بيهقي هستند. غرض اين است که چرا با چنين کارهاي معمولي، شان و قدر بزرگ بزرگان مان را اينقدر پايين مي آوريم؟ 
 
- حدود 10 سال پيش طرح ثبت روز ملي بيهقي در تقويم رسمي در شوراي عالي انقلاب فرهنگي مطرح و متاسفانه به خاطر غفلت و کوتاهي و کم کاري مسئولان رد شد. آن موقع به خاطر همين غفلت، فرصت بي نظيري را از دست داديم. از آن زمان تا حالا مسئولان و شخصيت هاي مختلفي قول و وعده براي ثبت اين روز دادند اما هنوز به نتيجه نرسيده است. اين گونه فرصت سوزي ها و غفلت ها متاسفانه در سبزوار سابقه طولاني، تلخ و غم انگيزي دارد. همه تا تنور داغ است خميرشان را مي چسبانند و نان خوبي هم براي خودشان مي پزند اما مسئولان شهري ما مي گذارند تنور که سرد و هيزم هم تمام شد تا به فکر خمير درست کردن مي افتند؛ و چقدر دير. دلمان را خوش کرديم به اين که اول آبان هر سال جلسه و همايشي بگيريم و خيال خودمان را راحت کنيم. خيال مي کنيم با اين جلسات دورهمي کاري کرديم کارستان و حق بيهقي و بيهقي ها را ادا کرديم. هر سال جلسه اي مي گيريم و مي رويم تا سال بعد، واقعا در اين ده سال چقدر براي ثبت روز ملي بيهقي به صورت جدي پيگيري و رايزني کرديم؟ چرا ديگران طرح مي دهند و در اولين جلسه طرح شان مطرح مي شود به تصويب مي رسد و ما نمي توانيم؟ چرا شهرهاي ديگر مصوبات ملي مي گيرند و ما چنين مصوباتي نداريم؟ 
 
- چهار سال از مطرح شدن مرکز بيهقي پژوهي در سبزوار مي گذرد مسئولان و از جمله مسئولان دانشگاه حکيم و يا دانشکده ادبيات براي راه اندازي اين مرکز چه کردند؟ گزارش بدهند چه کردند؟ 
 
- دو سال پيش شهردار سابق سبزوار در نمايشگاه رسانه ها وعده داد که طرح ساخت "پرديس جامع فرهنگي بيهقي" را در شوراي شهر پيگيري و تصويب کند. در پرديس بيهقي که کتابخانه مرکزي نيز يکي از بخش هاي آن است، قرار بود همه نيازهاي فرهنگي شهرستان در 30 - 40 سال آينده ديده شود. وقتي شوراي شهر و شهرداري، پارک هاي 100 يا 200 هکتاری مي سازند (در در جاي خودش نيکوست) آيا نمي خواهند 10 يا 15 هکتار زمين براي پريس فرهنگي اختصاص دهند؟ آيا 15 هکتار زمين براي يک مجموعه کامل فرهنگي که قرار است نيازهاي فرهنگي شهر بزرگي را برطرف کند، زياد است؟ آيا شهر فقط پارک و خيابان مي خواهد و زير ساخت هاي فرهنگي نياز ندارد؟ اعضاي شورا و شهرداري گزارش بدهند که سرنوشت اين طرح چه شد؟ و در کشور ميز چه کسي خاک مي خورد؟ و شايد هم کلا گم و گور شده باشد.
 
- دست کم دو سه سال از طرح راه اندازي جلسات مستمر و منظم بيهقي خواني مي گذرد، دانشکده ادبيات و استادان ادبيات دانشگاه هاي سبزوار در اين باره چکار کردند؟ چرا شهرهاي ديگر بايد جلسات بيهقي خواني هفتگي داشته باشند و زادگاهش با بيهقي بيگانه باشد؟‌ چرا در شهرهاي ديگر بايد نشست هاي علمي و فرهنگي مستمر درباره بيهقي داشته باشيم اما سبزوار فقط سالي يکبار به فکر بيهقي بيفتد؟‌ مسئولان، نهادهاي فرهنگي و دانشگاه هاي سبزوار براي احياء، نشر آثار و شناساندن بيهقي در سطح ملي و جهاني چه کردند؟ آدم گاهي مي ماند که پس خروجي دانشگاه هاي سبزوار چيست؟ مگر نه اين که همه دانشگاه هاي سبزوار دانشکده ادبيات دارند و هر سال چندين فوق ليسانس و دکتري ادبيات از آنها بيرون مي آيند. مگر چند بار و چند سال بايد اين پيشنهادات و طرح ها تکرار شود: سيدي در ششمين آيين بزرگداشت بيهقي در زادگاهش سبزوار تصريح کرد: "براي درک بهتر تاريخ بيهقي ايجاد کرسي هاي بيهقي خواني در سبزوار يک ضرورت است و همچنين از مسئولان شهرستان سبزوار خواست  جهت  ثبت روزي به نام بيهقي در تقويم ملي کشور تلاش کنند."  
 
- با معرفي و پيگيري مسئولان، يونسکو براي بزرگداشت بسياري از شخصيت هاي ايراني و اسلامي سال ويژه اي را مشخص و تصويب کرده است که ما اسم برخي از آنها را حتي نشنيده ايم: مثلا: 
"بزرگداشت 4 نفر از مشاهير ايراني به تصويب يونسکو رسيد
هزارمين سال تدوين کتاب "قانون" ابوعلي سينا، هزارمين سال دستاوردهاي ابوسعيد ابوالخير فيلسوف ايراني، 500 سال دستاوردهاي عبدالعلي بيرجندي دانشمند و ستاره شناس برجسته و يکهزار و يکصدمين سال تاليف کتاب "العلائق و النفيسه" نوشته "ابن رسته" جغرافيدان ايراني، چهار رويداد فرهنگي بودند که به پيشنهاد ايران به تصويب سازمان يونسکو رسيد."
 
و يا اين خبر:
 
بزرگداشت 3 شخصيت برجسته ايراني در فهرست مشاهير جهاني يونسکو
دکتر عبدالمهدي‌مستکين مدير گروه فرهنگ کميسيون ملي يونسکو ايران و مسئول تهيه و تدوين پرونده هاي مشاهير ايران گفت: بزرگداشت 3 شخصيت برجسته ايراني در تقويم فهرست مشاهير جهاني يونسکو قرار گرفت.
به گزارش گروه خبر خبرگزاري برنا،  ‌مستکين در اين خصوص گفت: هزار و يکصد و پنجاهمين سال تولد محمد زکرياي رازي، هفتصدمين سال نگارش کتاب گلشن راز شيخ محمود شبستري و هزار و پنجاهمين سالروز تولد سيد مرتضي علم الهدي پس از بررسي هاي کارشناسي دبيرخانه، شوراي اجرايي و حوزه‌هاي  فرهنگ، علوم انساني و اجتماعي سازمان جهاني يونسکو جهت درج در فهرست مشاهير يونسکو مورد تاييد قرار گرفت و در گزارش نهايي کميته APX   سي و هشتمين کنفرانس عمومي يونسکو نوامبر 2015 اعلام نهايي شد.
گفتني است تاکنون اسامي 30 تن از مشاهير ايراني توسط اين کميسيون در فهرست بزرگداشت هاي  يونسکو به تصويب رسيده است."
 
آيا جا نداشت سالي هم به نام ابوالفضل بيهقي، ابوالحسن بيهقي و حکيم سبزواري تصويب شود؟ و يا براي تثبيت و فراگير شدن عنوان "بيهقي، پدر نثر فارسي" در سطح ملي و جهاني چه کرديم؟ مسئولان ما اصلا از اين کارها خبر دارند يعني اصلا توي باغ هستند؟‌ مسئولان و نهادهاي ما متاسفانه چنان سرشان را زير برف کردند که اصلا نمي بينند در اطراف شان چه مي گذرد. مسئولان فرهنگي و غير فرهنگي ما چنان گرفتار روزمرگي هستند که غير از مسير خانه تا اداره شان را نمي بيننند و نمي شناسند. مسئولان آنقدر گرفتارند که اصلا نمي بينند و نمي دانند ديگران چه مي کنند. بله، ما دلمان را به همين خوش کرديم سالي يکبار جلسه اي بگيريم و يا سالني را آن هم بعد از سال ها به اسم بيهقي کنيم. چارچوب ذهني مسئولان و مديريت شهري آنقدر شهرستاني و محدود است که اصلا چنين طرح ها و فعاليت هايي در سطح ملي و بين المللي به فکرشان نمي رسد چه برسد که در اين زمينه ها کاري بکنند.  
 
- آيا خيال مي کنيم با اين جلسات دورهمي، کاري براي بزرگان و مشاهيرمان انجام مي دهيم؟ يا خيال مي کنيم با اين گونه کارها قدر بزرگان را ارج مي نهيم؟‌ اگر چنين فکر مي کنيم بايد دوباره بيانديشيم و در کارهاي مان تجديد نظر کنيم. اگر بخواهيم رک و راست و بدون ملاحظه حرف بزنيم، اين گونه همايش ها و برنامه ها فقط براي رفع تکليف و راحت کردن خيال خودمان است نه براي بزرگداشت و ارج نهادن مقام اين بزرگان. ما همين جلسه سالانه دورهمي را هم با هزار اما و اگر برگزار مي کنيم، بنابراين شناساندن اين بزرگان در سطح ملي و بين المللي، انجام کار علمي و فرهنگي تازه درباره آنها و به طور کلي کار جدي و اساسي کردن براي آنها پيشکش مان باشد. 
 
- جالب تر اين که اعضاي شوراي شهر يا ديگر مسئولان بعد از سه يا چهار سال مسئوليت هنوز مانند روزهاي اول رياست شان صحبت مي کنند. هنوز در مصاحبه هاي شان مي گويند: مي شود فلان کار را کرد؟ مي توانيم اين کار را بکنيم، بايد آن کار را بکنيم و ... 
 
اين ها ادبيات و اصطلاحات کسي است که مسئوليتي ندارد و يا لااقل تازه مسئوليتي را گرفته نه کسي که چهار سال مسئوليت داشته است. اگر مي شود و بايد فلان و بهمان کار را بکنيم پس چرا نکرديم و نمي کنيم؟ چرا در اين چهار سال اين کارها را نکرديم و مسئولان نکردند؟ اصلا کي بايد اين کارها را بکند؟آيا اين کارها را کسي غير از اعضاي شوراي شهر و ديگر مسئولان شهري بايد انجام دهند؟ آنها فکر مي کنند هنوز در ماه هاي اول شوراي شهر است و اولين بار مصاحبه مي کنند. فکر مي کنند تازه به شوراي شهر رفته اند که باز هم وعده هاي سر خرمن مي دهند. انگار حواس شان نيست که چهار سال گذشته است و حالا رسيدند به سر خرمن. حالا سر خرمن است و بايد پاسخگوي قول ها و وعده هاي شان باشند نه اين که مانند افراد هيچ کاره صحبت کنند و وعده ه هاي تازه بدهند.
 
اعضا و از جمله رئيس کميسيون فرهنگي شورا چهار سال مسئوليت داشتند بايد پاسخگو باشند که چرا اين کارها را نکردند؟ گزارشي بدهند که در اين چهار سال براي همين "مي شودها" و " بايدها" چه کردند؟ اين که هر سال جلسه اي بگيريم و دوباره برويم تا سال بعد به جايي نمي رسيم. اعضاي محترم شورا حالا بايد پاسخ بدهند که براي ثبت روزهاي ملي بيهقي و سربداران، ساخت پرديس جامع فرهنگي بيهقي، ساخت کتابخانه مرکزي سبزوار، پايتخت کتاب ايران، نمايشگاه استاني کتاب و ديگر وعده ها و کمبودهاي فرهنگي شهرستان چه کردند؟ اعضاي شوراي شهر بايد حالا پاسخ بدهند که براي ارتقاي سطح سبزوار از رتبه يازدهم استان به سطح بالاتر در حوزه کتاب و کتابخواني چه کردند؟ اعضاي شورا، شهردا، مسئولان دانشگاهي و ديگر مسئولان شهري بايد بدانند که حالا بعد از چهار سال، زمان گزارش دادن به مردم است نه قول دادن و باز هم با ژست فرهنگي مصاحبه کردن و منبر رفتن. و يا بعد از چهار سال، رئيس کميسيون گردشگري شوراي شهر و خود شورا حالا بايد پاسخگو باشد که براي رونق گردشگري شهرستان چه کردند؟ همه اعضاي شورا حالا بايد پاسخگو باشند که در اين چهار سال چه کردند؟ به عبارت ديگر آقايان بايد بدانند حالا بعد از چهار سال موقع ارائه کارنامه است نه برنامه. 
 
- اين غفلت ها و کم کاری ها تازه درباره بيهقي، پدر نثر فارسي است تا چه برسد بقيه بزرگان و مشاهير. اگر بخواهيم عملکرد مديريت شهري و مسئولان را درباره آنها يکي يکي ذکر کنيم مثنوي هفتاد مَن مي شود که بسيار هم تلخ است. کدام يک از عملکرد مسئولان و نهادهاي فرهنگي و غير فرهنگي شهرستان درباره اين بزرگان قابل دفاع است؟ اين وضع بزرگداشت پدر نثر فارسي است. ابوالحسن بيهقي را که حتي دانشگاهيان ما هم نمي شناسند. تازه بعد از گذشت حدود 40 سال از درگذشت دکتر شريعتي، نيت کرديم که برايش بزرگداشت بگيريم. استاد قندي را تازه بعد فوتش مي فهميم که همشهري مان است. چند ماه از درگذشت استاد سبزواري مي گذرد و سرنوشت موزه، خانه فرهنگي و المان آرامگاهش همچنان نامشخص و بلاتکليف است. محمود دولت آبادي را حتي اينقدر جسارت نداريم که به زادگاهش دعوت کنيم. و قس علي هذا. کجاي اين عملکرد قابل دفاع است؟ اصلا مگر عملکردي داشتيم و کاري کرديم که قابل دفاع باشد يا نباشد. 
 
برای مطالعه مطالب بیشتر به قلم علی نورآبادی هم اکنون روی اینجا کلیک کنید.
 
نظرت را بنویس
comments

مسئولان محترم اين بند را خوب بخوانند: "کدام يک از عملکرد مسئولان و نهادهاي فرهنگي و غير فرهنگي شهرستان درباره اين بزرگان قابل دفاع است؟ اين وضع بزرگداشت پدر نثر فارسي است. ابوالحسن بيهقي را که حتي دانشگاهيان ما هم نمي شناسند. تازه بعد از گذشت حدود 40 سال از درگذشت دکتر شريعتي، نيت کرديم که برايش بزرگداشت بگيريم. استاد قندي را تازه بعد فوتش مي فهميم که همشهري مان است. چند ماه از درگذشت استاد سبزواري مي گذرد و سرنوشت موزه، خانه فرهنگي و المان آرامگاهش همچنان نامشخص و بلاتکليف است. محمود دولت آبادي را حتي اينقدر جسارت نداريم که به زادگاهش دعوت کنيم. و قس علي هذا. کجاي اين عملکرد قابل دفاع است؟ اصلا مگر عملکردي داشتيم و کاري کرديم که قابل دفاع باشد يا نباشد. " و احيانا کاري بکنند.

آقاي دکتر علوي مقدم با عرض سلام و خسته نباشيد اگر بخواهم به صورت کامل و جزئي به همه نکات شما پاسخ دهم خود يک يادداشت مي شود هر چند که پاسخ برخي از نکات مورد اشاره شما در خود يادداشت هست. مختصر و کوتاه چند نکته را يادآوري مي کنم: 1- آقاي دکتر، ما به هيچ وجه منکر زحمات شما و ديگر دوستان تان نيستيم. اتفاقا امثال شما بيشتر زحمت را در اين گونه برنامه مي کشيد. غرض از نگارش اين يادداشت تنها تذکر دادن و تلنگر زدن درباره برخي کمبودها،‌ غفلت ها و کم کاري هاست. شک نکنيد غرض آن يادداشت يا مطالبي که رسانه هاي مي نويسند فقط براي بهتر شدن برنامه ها و اصلاح امور است. 2- با شنيدن عبارت "ملي" يا "بين المللي" بودن همايشي يا برنامه اي شايد اولين چيزي به ذهن متبادر مي شود اين که قرار است در سطح ملي يا جهاني درباره آن موضوع "جريان سازي" شود. يا توجه مردم را در سطح ملي و بين اللملي به آن موضوع جلب کرد و مانند اين. آيا همايش هاي سربرداران که با هزينه ميلياردي ( طبق اعلام مسئولان همايش) برگزار شد و يا همايش بيهقي چنين بود؟ يعني آيا برگزاري اين همايش ها توانست در سطح ملي و بين المللي براي سربداران و بيهقي "جريان سازي" کند؟ چقدر توانستيم در سطح ملي و بين المللي توجه ها را به اين موضوع ها جلب کنيم؟ سطح ملي و بين اللملي پيش کش، اين همايش ها چقدر توانست توجه خود مردم شهرستان را جلب کند؟ و چقدر توانسته است شناخت و معرفت مردم ديار بيهقي و سربداران را درباره بيهقي و سربداران زياد کند؟ 3- اگر از کم کاري ها و غفلت هاي مسئولان که بگذريم، آيا فکر نمي کنيد يکي از دلايل مهمي که هنوز بعد از ده سال نتوانستيم روزهاي سربداران يا بيهقي را ثبت ملي کنيم آن است که نتوانستيم درباره اين موضوعات در سطح ملي يا بين المللي جريان سازي کنيم؟ جريان سازي در سطح ملي يعني آن که مسئولان کشوري و ملي به اين ضرورت برسند که بايد روزي به نام بيهقي در تقويم باشد. اين جريان سازي را آيا غير از مسئولان شهري سبزوار بايد انجام دهند؟ ما در شهرستان مدام تکرار مي کنيم که "بيهقي،‌ پدر نثر فارسي" يا "سبزوار پايتخت نثر فارسي" و اصطلاحاتي از اين قبيل؛ آيا مي دانيد که کاربرد اين اصطلاحات فقط در سطح شهرستان است؟ (خوشتر آن باشد که سر دلبران/ گفته آيد در حديث ديگران) اين اصطلاحات (که من هم معتقدم سبزوار شايسته اين عبارات هست) بايد در سطح ملي و بين المللي ثبيت شود. بايد کاري کنيم که همه سبزوار را با اين القاب بشناسند. سبزوار خود به خود با اين نام ها شناخته نمي شود و براي تثبيت اين القاب بايد کار کرد. چه کسي بايد کار کند؟ 4- آقاي دکتر، اتفاقا ما هم با هياهوها و تبليغات توخالي و پر خرج شديدا مخالفيم. اما روشن است که هياهوي تبليغاتي با "جريان سازي" دو مقوله کاملا متفاوت و جداست. اتفاقا معتقديم کساني که واقعا کار مي کنند مانند شما نيازي به هياهو و تبليغات ندارند و بيشترين کار را هم آنها انجام مي دهند. و اساسا کسي که کار مي کند نيازي به هياهو و تبليغات بي خود ندارد. 5- آقاي دکتر، خطاب آن يادداشت نه فقط شما و مسئولان دانشگاهي بلکه مجموعه مديريتي شهرستان بود. از چند سال پيش تقريبا همه مسئولان شهري در چنين جلسات و برنامه هايي مداوم وعده و وعيد مي دهند. ثبت ملي بيهقي و سربداران، طراحي و ساخت پرديس جامع فرهنگي بيهقي، راه اندازي مرکز بيهقي پژوهشي، راه اندازي جلسان بيهقي خواني، و غيره از جمله قول هاي آنهاست. کدام از اين وعده عملي شده است؟ مسئولان قرار بود براي تحقق اين وعده کاري کنند، حال بيايند گزارش بدهند که چکار کردند؟ جالب آنجاست که بعد از چند سال مسئوليت باز هم منبر مي روند و وعده هاي تازه مي دهند و برنامه هاي تازه اعلام مي کنند؟ مگر غير از اين که همين مسئولان در همه اين شش سال در مراسم هايي که براي بيهقي برگزار شده است صحبت کردند و منبر رفتند. آيا حالا نبايد بپرسيم شما که هر سال صحبت مي کنيد و مسئوليت هم داريد در اين شش سال چه کاري براي بيهقي و اجراي اين طرح ها و وعده ها کرديد؟ يادمان نرود که تحقق اين وعده ها وظيفه آنهاست لطف خاصي نمي کنند. هنوز هم مانند روزهاي اول مسئوليت شان وعده و وعيد مي دهند. کسي نيست بپرسد که شما براي عملي شدن وعده هاي قبلي چه کرديد که قول هاي تازه مي دهيد؟ حرف اصلي آن يادداشت اين است. 6- آقاي دکتر، بسياري از مسئولان ما سقف نگاه شان بسيار کوتاه است و از آنچه در اطراف شان مي گذرد بي خبرند. دل شان را خوش کردند به اين که در دانشگاه يا نهايتا در سطح شهرستان کاري مي کنند و از آنها حرفي زده مي شود اما خبر ندارند که اگر پاي شان را از دانشگاه يا شهرستان بيرون بگذارند هيچ خبري از آنها نيست. تازه خودشان خيال مي کنند با چنين برنامه هايي شق القمر کردند و کاري کردند کارستان. اين خيال ها ناشي از آن است که اطراف شان چه مي گذرد و نمي بينند که ديگران چه کارهايي کردند و چه مي کنند. 7- باز هم از زحمات شما و امثال شما که همين شعله کم جان را زنده نگهداشتيد مشتکريم و قدردان زحمات تان هستيم. قرار بود کوتاه باشد اما همين کوتاه هم طولاني شد، ببخشيد. علي نورآبادي

احسنت

جناب آقای نورآبادی، باسلام واحترام، سپاس بسیار از نکته یابی ها و نغز گویی های ارزشمندشما.لازم است من به عنوان یکی ازدوستداران فرهنگ واندیشه ی ایرانی- به سان شما- چندنکته ی کوتاه بگویم ونه درمقام پاسخ به مطلب شما (اکنون زمان ارائه کارنامه است ونه برنامه....). آن چه برمی گویم به عنوان(1)دوستدار اندیشه وفرهنگ ایرانی و(2)به عنوان مسئولیتم دردانشکده ادبیات وعلوم انسانی دانشگاه حکیم سبزواری ونیز مدیر علمی همایش بزرگداشت بیهقی(که به خوبی می دانید6 سال غیر متوالی،بزرگداشت ابوالفضل بیهقی را برگزار کرده ام وبرگزار کرده ایم وبازهم برگزار می کنیم. چرا؟پاسخ: دوستداری فرهنگ واندیشه ایرانی. 1. در 6 مین همایش ملی بزرگداشت بیهقی در 3 آبان 95 ما دوکار اساسی کردیم: برگزاری 7 سخنرانی(4 سخنرانی از دانشگاه حکیم و3 سخنرانی از دیگر دانشگاه های کشوری). نیز انتشار 60 چکیده مقاله درنرم افزارهمایش(از استادان وپژوهشگران سراسر کشور(فردوسی مشهد/الزهرا/سمنان/ تربیت مدرس/ پژوهشگاه علوم انسانی/بیرجند/پیام نور/گلستان/حکیم سبزواری/ تهران/ امام علی(ع)/ خوزستان /و.... با اعضای شورای علمی از دانشگاه فردوسی مشهد/ فرهنگسرای فردوسی/ حکیم سبزواری/و.... اگراین گونه موارد، مصداق ملی بودن نیست،پس ملی بودن یعنی چه؟ 2- من به خود می بالم آن چه به من ودانشگاه مربوط بود،صرف کمترین بودجه برای برگزاری این همایش بود وآن هم از بخش خصوصی وغیر دولتی. 3- ما درسال های گذشته نیز با صرف بودجه ای اندک ،سخنرانانی از سرایر کشور داشته ایم ومصداق ملی بوده است. 4- از اول سال 95 ،فراخوان دریافت چکیده مقاله به سراسر کشور وپژوهشگران کشوری ارسال کرده ایم وبازتاب نیز مناسب وشایسته بوده است.بناراین،همه یپژوهشگران حوزه زبان وادبیات فارسی،آگاه بوده اند. 5- فرموده اید همایشی خیلی معمولی و در حددانشگاهی برگزارکرده ایم. کاملاً درست است. ما چون آدمی معمولی ودانشگاهی هستیم، همواره می کوشیم کارهای معمولی ،آکادمیک ودانشگاهی انجام دهیم،به دور از هیاهو و باصرف کمترین بودجه ودرعین حال در شان ابوالفضل بیهقی ومن به این موضوع می بالم. چون برایم معیارهای علمی ودانشگاهی مطرح است ونه تبلیغات و هیاهو و ....... 6- فرموده اید به مانند همایش بین المللی سربداران در آذر 94. من فقط به عنوان مدیر بخش نظارت علمی وانتشارات آن همایش (ونه در جایگاه دبیر همایش: دکتر حدادنیا)پاسخ می دهم: مگر وجود دست کم 8 پژوهشگر خارجی از کشورهای ژاپن،فرانسه،عراق،مصر،مالزی،هند و.... گواه بر بین المللی بودن نیست؟ تورابه خدا وبه دور از رویکردهای غیر علمی به قضاوت بپردازید. 7- مگر برگزاری همایش در شان بیهقی،ایجاب می کند ما ولخرجی کنیم؟ سفره های رنگین پهن کنیم؟هیاهوگری کنیم؟تبلیغات کاذب رواداریم؟ 8- چرایی به جای نرسیدن ثبت روز اول آبان رابه عنوان روز ملی بیهقی را هم من به خوبی می دانم وهم شما: عدم عزم واراده ملی در شهرستان سبزوار در همه بخش ها.اما واقعاض برای من چندان مهم نیست. مهم، بزرگداشت ابوالفضل بیهقی است،چه در تقویم ملی ثبت شود وچه نشود. اگر اندکی دقت کنید درمی یابید حتی اکرهم نشود بدنیست. چون آن موقع بودجه ای کلان سرازیر می شود وانگیزه ی دانش مداری واندیشه ورزی کمرنگ . 9- انتقاد کردن وخرده گرفتن بسیارراحت است. بهترین کاراین است اساساً هیچ دیکته ای ننویسیم که غلط هم نداشته باشیم،به مانند بسیاری از همگنان من . یکی از وب سایت ها خرده گرفته اند چرااینان دراول آبان ،همایش بیهقی را برگزار نمی کنند؟ پاسخ: مخاطب مادراین گونه همایش ها،اساساً دانشجویانند والبته عموم مردم واوج جمعیت دانشجویی مادرروزهای یک شنبه تا سه شنبه است. برای عموم مردم نیز وسط هفته ،خوشایندتراست. 10- همگان می دانند من شدیداً آدم انتقادپذیری هستم و هرآن چه شما ودیگر دوستان می فرمایید بی گمان برایم ارزشمند و آموختنی است و به تجربیاتم و آگاهاییم می افزاید. ازاین رو،سپاس بسیار از شما وهمه ی همکاران. امیدوارم همواره موفق وپیروز باشید. بادرود فراوان مهیار علوی مقدم رییس دانشکده ادبیات وعلوم انسانی دانشگاه حکیم سبزواری.

سبزوار بزرگ

جناب دکتر، سلام اینکه به دنبال بزرگداشت مقام علمی یک فرد باشیم امری درست و بجاست اما نه در مورد افرادی همچون بیهقی به عنوان پدر نثر فارسی یا استاد سبزواری به عنوان پدر شعر انقلاب. مگر ما چند نفر از این دست افراد که نام پدر یک بخش فرهنگی را به دوش میکشند در سبزوار داریم(البته پدر سیاست بازی فراوان داریم)???!!! جناب استاد، حتما واقفید که یکی از اهداف و شاید بزرگترین هدف اینگونه بزرگداشت ها در هر شهرک کوچکی در این مملکت، جذب یکسری اعتبارات مرتبط و کمک به حضور یکسری افراد بلندمرتبه در آن زمینه به منظور ارتقای سطح فرهنگی شهرستان در ابعاد اجتماعی، فیزیکی، هنری و ... است پس به نظر، کوته اندیشی است که با چند سخنرانی و چکیده مقاله به یک همایش چند ده نفری به عنوان یک همایش ملی یا بین المللی بنگریم. حتما در وجدان بیدارتان مستحضرید که اگر این همایش ها کمی نزدیک به انتخابات های مختلف برگزار میشد بسیاری از اقایان به اصطلاح نماینده و دلسوز مردم از مجلس گرفته تا شورای شهر و .... حداقل در ظاهر پای کار می امدند و برای برگزاری یک همایش بزرگ از جیب بیت المال و نشستن به همراه مقامات کشوری در صف اول سالن از هم پیشی میگرفتند و گوی سبقت را در فلاش های عکس های تبلیغاتی عکاس های اختصاصی شان از یکدیگر می ربودند. ما مردم سبزوار به اینگونه موضع گیری ها عادت کرده ایم وقتی قرار بر سیاست بازی باشد بزرگترین کارناوال های تبلیغاتی و بیشترین بودجه های ملی هرچند برای یک هفته به سبزوار اختصاص می یابد اما زمانی که اقایان نتوانند کیسه زر و زور و تزویر خود را فربه سازند با عباراتی همچون اختصاصی بودن همایش یا علمی بودن جلسه یا عدم وجود بودجه کافی و یا.... سر همیشه بدون کلاه مردم مظلوم این شهر را کلاه های گشادی میگذارند که جلو چشمانشان را تا همایش بعدی انچنان میگیرد که حتی نمیتوانند همایش های متعدد بین المللی شهرستان های همسایه شان را نیز ببینند و .....!!! بگذریم، اصلا تاریخ نشان داده که مردم سربداران اگر برای احقاق حقوقشان سرشان را فدا نکنند دائما مسوولین شهرشان به فکر کلاه گذاشتن و کلاه برداشتن از همان سر نصفه نیمه شان هستند. شما به عنوان رییس دانشکده ادبیات بزرگترین دانشگاه منطقه حداقل به فکر ارتقای فرهنگی و ادبی مردم و جوانان این منطقه باشید نه صرفا ارتقای علمی نثرفارسی در ادبیات،لطفا!!!!!
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما