آیین درختکاری، برخواسته از وحدت طبیعت و هویت انسانی

سمیرا واعظی نژاد / مجله اینترنتی اسرارنامه

درخت، موهبتی است که خداوند آن را برای آسایش و آرامش بشر آفریده است. آسایش از آن جهت که بسیاری از نیازهای ما را برآورده می کند و آرامش از آن رو که دیدن مناظر زیبای درختان در طبیعت، دل و جان انسان را صیقل داده و آرامش خاصی بر قلب او حاکم می کند. 
 
در کشور ما پانزدهم تا بیست و دوم اسفندماه را  هفته " منابع طبیعی" نام گذاری کرده اند و اولین روز از این هفته را " روز درختکاری " می نامند. درختکاری و نگاهبانی درخت از برجسته‌ترین و انسانی‌ترین ویژگی های تمدن کهن ایرانیان است. ایرانیان از زمان هخامنشیان با کاشتن درخت در کنار کویرها و دامنه کوه‌ها و کرانه جویبارها سرزمینشان را سبز نگاه می‌داشتند و آن را کاری بهشتی، آسمانی و انسانی می‌دانستند. جشن درختکاری که در گذشته  به صورت پراکنده از سوی کشاورزان ایران برگزار می‌شده در حال حاضر شکلی ملی و رسمی به خود یافته است اما متاسفانه با گذشت زمان این عمل صرفا شکلی نمادین آن هم به صورت خیلی مختصر در آمده است. از همین رو با نزدیک شدن به هفته منابع طبیعی، خبرنگار اسرارنامه به سراغ دکتر محمودرضا سلیمانی، استاد دانشگاه حکیم سبزواری رفته تا آیین درختکاری را از نگاه و منظری دیگر مورد بررسی قرار دهد.
 
حضور درخت در زندگی انسان 
 
درخت عنصری است که میلیون ها سال بر روی کره زمین وجود داشته و انسان نیز به محض این که چشم به جهان می گشاید این عنصر پایدار را در زندگی خود می بیند. 
 
انسان در مرحله ای از زندگی خود جزوی از عناصر طبیعت بوده است که پس از آن وارد مرحله شکار می شود به طوری که هم شکار می کند و هم شکار می شود. در این مرحله به دلیل بحران هایی که با آن روبرو بوده همچون پیمایش راه ها و ... وارد مرحله ثبات، یعنی مرحله کشاورزی می شود. تا این دوره انسان صرفا از فواید درخت همچون چوب و برگ و سایه و بحث آّب و هوایی و ... استفاده می کرده است.
 
جایگاه درخت در فرهنگ
 
انسان پس از مرحله ثبات وارد دوره تاریخی شده و تاریخمند می شود یعنی برای حفاظت شروع به ساخت قلعه و ایجاد مرز و دیوارکشی و ... می کند که این دوره تا زمان حال ادامه دارد. در این دوره درخت در زندگی انسان ها مفهوم فرهنگی پیدا کرده و هویت انسانی را نیز درگیر می کند.  
 
از آن پس درخت یک عوالم پساذهنی و پساهویتی برای انسان بوجود می آورد به گونه ای که آدمی نمی تواند خودش را از آن بی نیاز تلقی کند.
 
جهان فرهنگی که برخاسته از طبیعت پیرامون انسان است، بسیار گسترده تر بوده و طبیعت بالاخص درخت در شکل گیری هویت انسان جایگاه بسیار بزرگی پیدا می کند. متاسفانه در حال حاضر ما تا حدودی هویت را از طبیعت جدا کرده ایم در حالی که فطرت ما با طبیعت عجین شده است. ما بایستی این جدایی را دوباره احیا کنیم. 
 
ورود درخت در اسطوره ها 
 
عنصر درخت به تدریج در فرهنگ های ایرانی، چینی، اروپایی و ... تقدس خاصی پیدا کرده و وارد اسطوره ها می شود. به عنوان مثال درخت سینا، درختی است که سیمرغ بر روی آن زندگی می کند و از تخم آن درختان دیگری بوجود می آیند و  همچنین درخت گز که پناهگاه رستم بوده  و او در هفت خان به این درخت پناه می برد و از آن پیکانی ساخته و اسفندیار را از پای در می آورد.
 
در شاهنامه درختی با عنوان درخت گویا یا درخت واق واق وجود دارد. این درخت تنها عنصریست که به قدرتمندترین آدم روی زمین حرف های عجیبی می زند و او را به مرگش آگاه می کند. 
 
درخت گویا،  درختی نر و ماده است که در روز یکی از آن ها حرف می زند و دیگری سکوت می کند و در شب برعکس. بعدها نگاره ای از آن ایجاد می شود که شما در این نگاره می بینید که این یک درخت پیچ خورده است و بر روی شاخ و برگ های آن، سر حیوانات و  انسان ها کشیده شده یعنی درخت انسان شده و انسان درخت  و این یک مساله جاودانه است. 
 
ما انسان ها بر روی کره زمین زندگی می کنیم ، نفس می کشیم، به مسافرت می رویم، رفتار یاد می گیریم، گردش می کنیم و تجربیات گوناگون بدست می آوریم. درخت نیز روی زمین زندگی می کند اما یک تفاوت عمده با ما دارد و آن این است که او در زمین نیز ریشه دوانده و از ما پایدارتر است. او از زمین برآمده است پس زمین را خیلی بهتر از ما می شناسد و این که شما می بینید درختی به نام درخت گویا شکل پیدا می کند معنایش این است که این درخت  توانایی آن را دارد که سرانجام و آغاز انسان را بفهمد چرا که سال هاست در خاک ریشه دارد و در این کره خاکی قبل از ما بوده و پس از ما نیز خواهد بود.
 
درخت گویا که اسکندر با او به صحبت می پردازد بدون ملاحظه و ترس به او می گوید: در طول زندگی خود این همه ظلم و کشتار انجام داده ای اما این جا دیگر آخر خط است و پس از این دیگر زیاد نخواهی ماند و کام تو به مرگ آغشته می شود . چیزی که هیچ کس جرات نمی کرده به اسکندر بگوید اما درخت گویا با صداقت تمام و استواری این پیام را منتقل می کند.
 
در قسمتی دیگر از شاهنامه فردوسی تاکید می کند که رستم شبات را بر درخت کهنسال چنار با تیر می دوزد و شبات بر درخت کهنسال چنار ایستاده می میرد که  این مورد نیز پیام درخت را به همراه دارد. 
 
درختی که من تحت عنوان عنصر پایدار در نگاره های ایرانی معرفی می کنم، درختی است که در نگارگری و نقاشی ایرانی پایدار و استوار می ماند و همیشه پیام های عجیب وغریبی به انسان می دهد .
 
آیین درختکاری
 
در مراسم درختکاری دو دیدگاه وجود دارد یکی این که به خاطر فواید و ارزش هایی مثل تمیز کردن آب و هوا، کمک به بقای ما و ... درختی بکاریم، اما دیدگاه و نگاه ظریف و جا افتاده ی دیگری نیز وجود دارد  و آن این است که ما به خاطر وابستگی که به درخت داریم آن را می کاریم و نگاه می داریم، زیرا درخت تجلی عناصر ایستایی طبیعت است و به ما شعور و بقای فکری می دهد.
 
درخت به ما سایه ای می دهد که خنکای جسمی را به همراه دارد اما آن چه اهیمت دارد این است که در آن سایه ادبیات تراوش می شود. وقتی شما می گویید : " در سایه درخت بید "  این یک مفهوم فرهنگی و یک جمله ادبی است. این سایه در اخلاق ما وارد شده است، مثلا به پدر و مادر خود می گوییم : " سایه شما بر سر ما باشد " یا "سایه شما مستدام"  این سایه دیگر منظور سایه ای که خنک کننده است نیست بلکه یک مفهوم فکری، عاطفی و شعورمند و خردمندانه ای پیدا می کند.
 
آیین درختکاری می خواهد به معنا کاوی این شعور دست یابد. بنابراین آنقدر که ادبیات ما مدیون درخت است بنده فکر نمی کنم مدیون عنصر دیگری در طبیعت باشد و این ادبیات برخواسته از لطف و ظرافت و طنازی درخت است. 
 
درخت عنصری نیست که بود و نبود آن برای ما بی اهمیت باشد زیرا او مثل پدر و مادر ماست و بودن او فرهنگ ما را تکمیل می کند . بنابراین هویت ما در سایه طبیعت بالاخص درخت نمود پیدا می کند.
آیینی که مد نظر من است جدای از دیدگاه اقتصادی و بحث طبیعی و محیط زیستی آن از وحدت طبیعت و هویت برمی خیزد. در این آیین درخت به اخلاق ما ورود پیدا کرده و در شان ما و شخصیت ما است. 
 
ما امیدواریم بتوانیم این آیین و آیین های بسیاری که مربوط به درخت و قداست آن است و می خواهد وحدتی ایجاد کند را به خوبی معرفی کنیم. 
 
آیین نشستن زیر درخت گل
 
آیین نشستن زیر درخت گل یکی از آیین هایی است که سعی داریم در روز درختکاری آن را اجرایی کنیم. در این آیین فردی که به لحاظ اقتصادی مقروض است و دیگر توانایی ادامه زندگی را با این شرایط ندارد به خانه مهتر و بزرگ روستا می رود و زیر درخت گل می نشینید. پس از آن مردم آن روستا از طلب هایشان صرف نظر می کنند و او از فردای آن روز به زندگی خود ادامه می دهد. در این آیین فرد مقروض حیات دوباره اش را از درخت می گیرد. این آیین بر اساس روایت و تحقیقاتی که توسط ابوالفضل بروغنی محقق سبزورای انجام شده است در روستای چشام برگزار می شود.
 
ما امیدواریم آیین های بسیاری که در سبزوار وجود دارد را با همکاری استاد بروغنی شناسایی و با امکانات خوب هنری اجرا کنیم.

 

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما