براي شهدا چه نکرده ايم؟

علي نورآبادي / مجله اینترنتی اسرارنامه
 
بعد از تشييع پيکرهاي شهيدان پروانه و بهرآبادي، يادداشت کوتاهي با عنوان "براي شهدا چه کرده ايم؟" نوشتم که به نقد عملکرد 40 ساله مان درباره شهدا مي پرداخت.
 
اين يادداشت به عبارتي تلنگري بود درباره کم کاري ها، غفلت ها و کوتاهي هاي همه ما درباره شهدا؛ اين که مي گويم همه ما يعني از من نويسنده گرفته تا نهادهاي مدعي و متولي شهدا. روابط عمومي بسيج سبزوار در واکنش به اين يادداشت کوتاه، مطلبي منتشر کرد. هر چند آن يادداشت، کاملا گويا و واضح بود اما در پاسخ به آن مطلب و براي توضيح بيشتر، بيان چند نکته خالي از لطف نيست:
 
1- قبل از هر چيز عذرخواهي مي کنم به خاطر تاخير در پاسخگويي. مسافرت بودم و به اينترنت و تلگرام دسترسي نداشتم و پاسخ دوستان بسيجي را نديده بودم. 
 
2- و اما بعد؛ روابط عمومي بسيج در بند اول پاسخ خود، فهرستي از فعاليت هايش را  در دو سال اخير آورده است؛ از جمله ساخت نماهنگ، اپليکيش، چاپ دفترهايي باعکس شهدا، برگزاري مسابقات کتابخواني و غيره. در همين بند جوابيه بسيج، پس از ارائه اين فهرست آمده است: "برخلاف تصور و بيان نويسنده محترم ، ناحيه مقاومت بسيج سپاه سبزوار اقدامات گسترده اي در جهت بزرگداشت ياد و خاطره و ادامه مسيرو صراط مستقيم شهداي عزيزداشته است که بيان آن طي يک پاسخ کوتاه ميسر نيست... قابل ذکر است موارد فوق گلچيني از فعاليت هاي 2 سال گذشته است و مستندات آن ها و صدها عنوان فعاليت فرهنگي ديگر که انجام شده است براي جويندگان حقيقي موجود است." در اين باره چند نکته قابل ذکر است:
 
 الف: اين فهرست، بيشتر به ارائه بيلان کاري شبيه است که همه ادارات در پايان سال براي مسئول يا فرمانده ما فوق خود ارسال مي کنند. روابط عمومي بسيج از اين فهرست با عنوان "اقدامات گسترده... که بيان آن طي يک پاسخ کوتاه ميسر نيست" ياد مي کند  که البته ما هم اصلا منکر اقدامات و فعاليت هاي بسيج نبوده و نيستيم تا نيازي به ارائه اين بيلان کاري باشد. ما از اين فهرست فعاليت هاي بسيج، بسيار خوشحاليم اما اي کاش بسيج، فهرستي هم از کارهايي که نکرده است، ارائه مي داد، شايد آن فهرست طولاني تر مي شد. بسيج و ديگر نهادهاي مدعي و متولي شهدا بايد دو فهرست داشته باشند؛ يکي براي کارهايي که کرده اند و ديگري براي کارهايي که در 40 سال گذشته بايد مي کردند و نکردند که اين دومي مهمتر است. اگر اين نهادها چنين فهرستي را ارائه دهند مردم مي توانند درباره عملکردشان در 4 دهه گذشته بهتر داوري کنند. 
 
ب: ما همه اين محصولات را نديده ايم بنابراين در زمينه کيفيت اين محصولات نيز قضاوتي نمي کنيم و داوري در اين باره را به مردم و مخاطباني که اين محصولات به دست شان رسيده واگذار مي کنيم.
 

ج: همانطور که در متن اين جوابيه نيز آمده بيشتر اين اقدامات، مربوط به دو سال اخير و شهداي مدافع حرم است که به جاي خود نيکوست و حرفي نيست. برخي از اين محصولات را نيز در واقع مجموعه هاي مستقل و خودجوش توليد کردند که بسيج جزو بيلان کاري خود آورده است مانند ويژه نامه "بازگشت قهرمان" که همزمان با تشييع پيکر شهيد پروانه توليد و توزيع شد. 36 سال از شهادت شهيد پروانه مي گذرد اما بعد از اين همه سال، تنها دو ويژه نامه چند صفحه اي آن هم به همت مجموعه هاي مستقل و خودجوش با عجله و در مدت چند روز توليد شده است. بعد از حدود 40 سال تنها 2 ويژه نامه براي يکي از سرداران شهيد شهرستان توليد کرده ايم، آيا اين عملکرد قابل قبول است؟ آيا با اين کارنامه، نمره قبولي مي گيريم؟ اين وضع کم و بيش درباره ديگر شهدا نيز صادق است. حرف اصلي ما در يادداشت "براي شهدا چه کرده ايم؟" اين بود که چرا بسيج و ديگر نهادهاي مدعي و متولي شهدا در اين 40 سال، توليد خاصي براي شهيد پروانه و ديگر شهدا نداشتند؟ اگر بسيج و ديگر نهادها در فکر توليد آثار فرهنگي و هنري براي شهدا بودند چرا در اين 40 خروجي نداشتند؟

د: چنين فقري فقط درباره شهيد پروانه نيست بلکه وضع خراب تر از اين حرف هاست. باز هم تکرار مي کنيم: " چرا راه دوري برويم، حماسه شهداي هويزه سبزوار در کشور بي نظير است اما دريغ از يک اثر هنري و توليدي فاخر که به مهمان هاي هر ساله بدهيم تا لااقل بدانند که هويزه کجاست؟ و شهداي هويزه کي بودند و چه کردند؟" 40 سال زمان کمي نيست. چند سال پيش مي خواستيم گزارشي درباره شهداي هويزه براي صدا و سيما تهيه کنيم از چند نفر در جهاد پيگيري کرديم که مواد خامي از اين شهدا به ما بدهند اما در نهايت چيز دندان گيري به ما نرسيد (خاطره هاي شخصي ام از اين کم کاري ها و کوتاهي ها در اين زمينه ها کم نيست اما حيف که مجالي براي بازگو کردن شان نيست) . براي اين که بدانيم عملکردمان در باره شهداي هويزه چقدر موثر و موفق بوده است يک نظرسنجي خيلي ساده کافي است؛ سر يکي از خيابان ها بايستيم و از عابران (به ويژه جوانان) دو سوال معمولي بپرسيم: هويزه چيست و کجاست؟ آيا شهداي هويزه را مي شناسيد؟ اين يک آزمايش تجربي و قابل اجراست. بله، وضع خراب تر از اين حرفهاست.
 
نمونه ديگر، 40 سال از آغاز و 30 سال از پايان جنگ مي گذرد براي جمع آوري، نگهداري، حفظ، تدوين و انتشار اسناد، مدارک و آثار باقي مانده از شهدا چه کرده ايم؟ کدام يک از نهادهاي مرتبط با شهدا براي جمع آوري، تدوين و انتشار اين آثار کاري کرده اند؟ جمع آوري، تدوين و انتشار اسناد و آثار شهدا پيشکش؛ اصلا نهادهاي مرتبط با دفاع مقدس و شهدا خبر دارند که چقدر اسناد و مدارک دفاع مقدس در خود اين نهادها خاک مي خورد؛ البته اگر در 40 سال گذشته از بين نرفته باشد (خودم در برخي از نهادهاي مرتبط با دفاع مقدس در تهران شاهد دور ريختن پرونده ها و اسناد جنگ بوده ام تا چه برسد به شهرستانها). اين نهادها براي نگهداري، تدوين و به نتيجه رساندن اين اسناد و مدارک حبس شده در 40 سال گذشته چه اقدامي کرده اند؟ اگر کاري کرده اند ارائه کنند تا مردم ببينند و استفاده کنند. اين در حالي است که همه اين نهادها خود را هم مدعي و متولي جنگ  و شهدا مي دانند و متولي آنها. 
 
نمونه ديگر، دو سه سال پيش در يکي از يادداشت ها بر ضرورت تدوين طرحي با عنوان "سبزوار در دفاع مقدس" تاکيد کردم. بر اساس اين طرح کلان، بايد نقش سبزوار، يگانها و رزمندگان سبزوار در طول جنگ از زواياي مختلف بررسي، تدوين و منتشر شود. تدوين و نگارش اين کتاب، بيش از چند جلد خواهد شد و  اگر عملي شود مجموعه با ارزش و ماندگاري خواهد بود. برخي شهرها در اين زمينه کارهاي خوبي کرده اند و تا کنون چند جلد از آثارشان منتشر شده است. نمي دانم آيا نهادهاي مرتبط با شهدا در سبزوار از اين اقدامات که شهرهاي ديگر انجام مي شود خبر دارند يا نه؟ بعد از 40 سال آيا جا ندارد که از اين نهادها بپرسيم در اين زمينه چکار کرده اند؟ آيا اصلا در فکر اين چيزها بودند و کاري کرده اند؟ 40 سال زمان کمي نيست. 
 
اگر بخواهم بشمارم از اين دست نمونه ها کم نيست که متاسفانه تا کنون يا اصلا کاري نکرديم و يا کار قابل قبولي نداشتيم...پس بگذريم.
 
3- در بند دوم جوابيه روابط عمومي بسيج آمده است:"نويسنده محترم براي دومين بار است که به دليل دوري از فضاي فرهنگي ايثار و شهادت و بي اطلاعي و يا بر اساس اطلاعات نادرست، تلاش هاي خالصانه و صادقانه بسيجيان را زير سوال مي برد". 
 
نويسنده آن يادداشت، هيچ گاه ادعا نکرده که از همه اقدامات بسيج با تمام جزئيات با خبر است اما بي خبر هم نيست. من هم کم و بيش (شايد اندکي بيش از کم و بيش) از فعاليت هاي بسيج چه در سبزوار و چه در شهرهاي ديگر اطلاع دارم. بسيج مدعي است که نويسنده، "تلاش هاي خالصانه و صادقانه بسيجيان" را زير سوال برده است، کجا و چرا "تلاش هاي خالصانه و صادقانه بسيجيان" زير سوال رفته است؟ باز هم تاکيد مي کنم کسي منکر فعاليت ها و تلاش هاي بسيجي ها نبوده و نيست اما اين مسئله به معني نفي سوال کردن از کارنامه و عملکرد نهادهاي مختلف نيست. آيا واقعا نوشتن يک يادداشت کوتاه ، زير سوال بردن تلاش هاي خالصانه و صادقانه بسيجيان است؟ آيا پرسيدن اين سوال ساده که "بعد از 40 سال براي شهدا چه کرده ايم؟" زير سوال بردن تلاش هاي بسيجيان است؟ اين نهادها با همه طول و عرض شان، 40 است که متولي و مسئول امور شهدا هستند آيا پرسيدن يک سوال ساده که "در اين 40 سال چه کرده ايد؟" زير سوال بردن تلاش هاي آنهاست؟ آيا نبايد از عملکرد 40 ساله اين نهادها  سوال کرد و کارنامه آنها را به نقد کشيد؟ يعني اين نهادها نبايد درباره عملکردشان و يا بهتر است بگوييم عمل نکردن شان پاسخگو باشند؟ نبايد پرسيد که در 40 سال گذشته چه کرده اند و چه ها نکرده اند؟ و چرا نکرده اند؟  نبايد به اين نهادها گفت بالاي چشم تان ابروست چون به آنها بَر مي خورد؟ واقعا جاي تعجب است که بسيج چنين چيزي را بگويد. اگر اين گونه باشد که باب همه گفتگوها و نقد و نظرها بسته مي شود، چون همه افراد و نهادها مي توانند بگويد شما تلاش هاي ما را زير سوال برديد. 
 
در همين بند جوابيه بسيج، آمده که " دو بار از نويسنده دعوت شد تا حضورا فعاليت هاي گروه هاي جهادي بسيج را ببينند و برداشت خودشان را بنويسند، ولي ظاهرا براي ايشان داشتن اطلاعات درست اهميتي نداشت و توجهي به اين دعوت ننمودند." راستش، بار اول، بنده از چنين دعوتي اصلا خبردار نشدم. نه بچه هاي بسيج و نه بچه هاي نشريه "ستاره شرق" در اين باره چيزي به من نگفتند. اما با وجود اين، هيچ ابايي ندارم که در جمع بسيجي ها حضور پيدا کنم و از نزديک با فعاليت هاي آنها بيشتر آشنا شوم. نه تنها ابايي ندارم بلکه بسيار هم مشتاقم؛ چه جمعي بهتر از جمع خانواده شهدا و بسيجان. بسيار مشتاقم که در اولين فرصت که توفيق دست داد در جمع بسيجي ها حاضر شوم ان شاء الله.

4- در بند چهارم، دوستان روابط عمومي بسيج، نيت خواني کرده اند که شايد نويسنده با برگزاري مراسم بزرگداشت شهدا مخالف است. اصلا چنين نيست. کسي نه با برگزاري يادواره ها و مراسم بزرگداشت شهدا مخالف است و نه با مجالس عزاداري امام حسين (ع). اما فراموش نکنيم که برگزاري يادواره و بزرگداشت تنها يکي - تاکيد مي کنم تنها يکي - از راه هاي تجليل از شهداست، همچنان که برگزاري مجلس عزا و مداحي کردن تا صبح هم يکي از روش هاي سوگواري براي آن حضرت است؛ روش ديگر عرض ارادت به آن حضرت، خلق تابلو "عصر عاشورا"ست. برگزاري يادواره و بزرگداشت هر چقدر هم که خوب و با شکوه باشد موقتي است و مخاطب محدودي - کساني که در مراسم حضور هستند-  دارد اما توليد يک اثر فرهنگي و هنري فاخر، ماندگار است و اين اثر را همه افراد در همه جا و براي هميشه مي توانند استفاده کنند. آيا جا ندارد که بپرسيم، چرا اين نهادها فقط چسبيده اند به برگزاري يادواره و مراسم بزرگداشت؟ باز هم تاکيد مي کنيم که ما مخالف برگزاري مراسم بزرگداشت نيستيم اما چرا هر سال مراسم بزرگداشت برگزار مي کنيم اما هر سال توليد آثار فرهنگي و هنري فاخر نداريم؟ يا توليدات در اين زمينه بسيار بسيار اندک و انگشت شمار است؟ حرف ما در يادداشت "براي شهدا چه کرده ايم؟" نفي برگزاري مراسم بزرگداشت و پذيرايي نبود بلکه اين بود که اگر در 40 سال گذشته، اندکي از هزينه پذيرايي و ايستگاه هاي صلواتي را براي توليد آثار فرهنگي و هنري خرج مي کرديم قطعا دست مان اينقدر خالي نبود و حداقل چند اثر فاخر و قابل عرضه داشتيم. 
 
در ادامه همين بند جوابيه بسيج، ذکر شده است: "...  در مورد شهدا بهترين منبع اطلاعات که خانواده شهدا هستند، به آن ها مراجعه نمايند، نميدانيم نويسنده محترم از چند خانواده شهيد سرکشي داشته اند و از نزديک انتظارات و مشکلات آنها را شنيده اند ...؟" نويسنده درباره ارتباط با خانواده شهدا هم نه مدعي است و نه بيگانه با آنها. اما افراد و نهادهايي که مدعي متولي شهدا هستند آيا تا کنون با اين سوال خانواده هاي شهدا روبرو نشده اند که براي بچه هاي ما چه کرديد؟  شايد اين نهادها تا کنون با چنين سوالي از سوي خانواده شهدا مواجه نشدند اما نويسنده بارها از زبان آنها شنيده است که براي ماندگاري نام و راه شهيد ما چه کرديد؟ يا چکار مي کنيد؟ آيا تا کنون نديدند که اسناد و مدارک و آثار شهدا در بسياري از خانواده ها به علت کم کاري ها و غفلت هاي همين نهادها از بين رفته و يا در حال نابودي است؟ آيا واقعا خانواده شهدا برپايي ايستگاه صلواتي و پذيرايي را بيشتر از ما انتظار دارند يا انتشار يک کتاب و ساخت يک فيلم و مستند درباره شهيدشان؟ خودمان قضاوت کنيم، توقع خانواده شهدا از نهادهاي مدعي و متولي شهدا کدام يک از اينهاست؟ کدام يک از اين کارها اولويت دارد؟ آيا ياد و راه شهيد با توليد آثار فرهنگي و هنري فاخر ماندگارتر نيست؟ 
 
5- روابط عمومي بسيج در بند چهارم و آخر جوابيه خود به وصيت نامه شهدا متوسل شده است که چون فعلا به بحث ما ارتباطي ندارد، همچنين براي پرهيز از طولاني شدن مطلب و ملال خوانندگان، چيزي درباره آن نمي گويم.
 
6- به هر حال از ديد نگارنده، آن يادداشت و اين واکنشها و پاسخها يک گفتگوي دوستانه بود و نه چيز ديگر. بد نيست اگر گاهي به پشت سرمان نگاه کنيم. نگاه به پشت سر، موجب مي شود تا عملکرد خود را ارزيابي کنيم. با نگاه به پشت سر، مي فهميم که کجا هستيم؟ چه مي کنيم؟ و چه بايد بکنيم؟ افراد و نهادهايي که گذشته شان را نقد و ارزيابي نکنند رشد و پيشرفتي نخواهند داشت. بله، همه نهادها بايد دو فهرست داشته باشند؛ يکي براي کارهايي که کرده اند و ديگري براي کارهايي که در 40 سال گذشته بايد مي کردند و نکردند که اين دومي مهمتر است. اگر اين نهادها چنين فهرستي را ارائه دهند مردم مي توانند درباره عملکردشان در 4 دهه گذشته بهتر داوري کنند. باز هم تاکيد مي کنم که اين يادداشت ها و مطالب، فقط با هدف تلنگر زدن به خودمان است تا هوشيارتر باشيم و بهتر عمل کنيم.  
 
7- و حرف پاياني: و من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه و منهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا... ان شاء الله. 
 
کد: 4553

 

نظرت را بنویس
comments
پربازدیدترین محبوب‌ترین‌ها پرونده ویژه نظرات شما